ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شلوغی خیابونا منو یاد قلبی میندازه که توش بودم. از بس شلوغ بود، توی شلوغیش گم شدم. تا اونجایی که
حتی صاحابشم منو فراموش کرد و منو از اون تو پرت کردن بیرون؛ واسه همینه که وقتی سوار ماشینم
به خیابونا زل می زنم. زل می زنم و به خاطراتم لبخند می زنم.
و این پست براتون یه سری عکس ترساک و خفن گذاشتم که نباید همراه بچه ها خردسال نگاه کنید.
اگه کودکی،
بزرگ بی جنبه ای،
بزرگ ترسویی
هست ردش کنید بره.
و البته اگه خودتونم می ترسید همین الان از بلاگ برید بیرون که تا ده ثانیه ی دیگه تصویرا میان.
1001
1002
1003
1004
1005
1006
1007
1008
1009
1010
اِ چی شد نیومد؟
بابا شوخی کردم برید تو ادامه مطلب.
دوست گرام حسودی با سینه نه صاد. درستش کردم برات. در ضمن اون بلاگ فیلتری ات را حذف بنما لطفا.
تازه جونت درآد چشات بترکن از حسودی. ها ها ها
یه چند وقتیه
شب ها وقتی میرم توی تختم
نمی تونم بخوابم.
ذهنم مشغول میشه
افکارم بهم میریزه
نفسم سخت میاد بیرون.
انگاری یه چیزی توی گلوم مانع بیرون اومدنش میشه.
قلبم احساس دل تنگی میگیره.