ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
داستانای مرضی
یه روزیه دوو ایسری بود که کارش از سرماخوردگی گذشته بود و سرطان ریه گرفته بود چون جون نداشت و روشن نمیشد. روشنم که میشد حرکت نمی کرد. داستان تموم شد.
داستانای مرضی
یه روز یه مامانی بود از بس دیر کرد باعث شد بچه هاش نتونن باب اسفنجی ببینن.
داستان تموم شد.
آی آی آی
من فکر می کردم این ترم میفتم ولی قبول شدم و به همین مناسبت میمون و مبارک و
..
..
..
ادامه مطلب ...آغا جان اصلا دوست میداشتم.
راستی دوستان می دونستید آقا و آغا دو تا کلمه از زبان بربری هستند که آقا برای مرد ها و آغا برای زنت ها به کار میره؟
اشکالی نداره من خودمم نمی دونستم تازه چند وقت پیش فهمیدم. حب ازجالا به بعد هم می تونید دهن همه ی اونایی که
وقتی تو میگی آغا بهت می گن منکه مرد نیستم رو سرویس کنید.
من که از این آدما خیلی بدم میاد.