ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یه روز که شب بود، یه دختری بود که با برادرش رفتن توی رستوران پلاژ های کنار دریای ارتش تا برای خانوادره اشون و خانواده ی دایی و خاله و پدربزرگ مادریشون جا بگیرن.
چون خیلی زود رفته بودن هی میرفتن دم در رستوران و بعدش سوار چرخ
ادامه مطلب ...
غروب شادی هایمان - فصل نهم
نفیسه: نه. یعنی مریم با تو می حرفید.
حواسم رفت سمت مریم. نه الان وقتش نیست.تو یه حرکت خودمو رسوندم بهش و دستشو گرفتم و دم گوشش زمزمه کردم.
ادامه مطلب ...
ما عروسی دختر عمه ام که بودیم. ( همین که 5 شنبه عروسیش بود)
این دختر عمه ی ما که عروس بود شیخه، بعد شوهرشم که دوماد بود نظامیه
ادامه مطلب ...
اینم قسمت دوست داشتنی یکی از آهنگای پویا بیاتی که اسمشو یادم نمیاد!!!
به نظر من که خیلی قشنگه
ادامه مطلب ...