ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مهدی جون، دایی عزیزم:
تولد تو رو هم که چهارم شهریور بود، بازم تبریک میگم. بازم شرمنده اونوقت تو اصفهان در حال خرید بودیم.
خب توهم که لیاقت تحویل گرفتن نداری؛ بس که بــــــــــــــــــــــــــوق تشریف داری.
توهم دوست دارم.
خب برادر گرام.
cj جون:
تولد تو رو هم دوم شهریور که بازم به همون دلیل بالا نتونستم برات پست بزارمو بازم تبریک می گم.
به خاطر پروگریت بعد سفر زیاد تحویلت نمی گرم تا دفعه ی دیگه آدم شی، سر یه کنترل تلویزیون دعوام نکی.
هرچند که تو اصفهان برات تولد گرفتیم؛ دیگه رو دل می کنی تحویلت بگیرم.
بلـــــــــــــــــه.
خب اول به بخش تبریکات می رسیم.
مامان
و
بابای عزیزم:
تولدتون اول شهریور رو بهتون تبریک می گم.
می دونم دیر شده ولی خب دیگه همگی با هم مسافرت بودیم دیگه.
امیدوارم صد سال دیگه کنار هم خوش و خرم زندگی کنیم و سایه اتون هیچوقت از سرمون کم نشه.
دوستتون دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمــــــــــــــــه.
حالا
تولد
تولد تولدتون مبارک
مبارک
مبارک
تولدتتون مبارک.
بیاین شمعارو فوت کنین تا صد سال زنده باشین.
دالی مانیا جون.
با تشکر از زحماتت لطفا اینقدر دیگه پست نذار نه به بعضی وقتاتون نه به الان.
بابا من تا میام به خودم بجنبم تو میای یه عالمه پست می زاری مراعات منم بکن دیگه .
خسته ام.
از سفر برگشته ام.
داییم افسرده است.
خب حالا اینم واسه شما دوستای عزیز:
رفتم سفر براتون یه عالمه کلیپ و نوشته های باحال آوردم بمونید تا براتون بزارمشون.
عاشقتونم. فعلا.