شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

نمی دانم آینده را

 

 

لبخند بر لب دارم، شوخی می کنم و نماد انسانی شاد را دارم ولی خلوت هایم را تنها با یاد تو و اشک های یاد تو مرور می کنم. مرا که پس می زنی غم در دل شکسته ام جای می گیرد ولی نمی گویم زیرا اعصابت را ناراحت می کنم.

نمی دانم قرار است از هم جدا شویم یا نه؛ اما امیدوارم آینده یمان مثل امروز و دیروز تلخ نباشد. به جای تلخی، شیرین باشد. سرشار از نیک بختی باشد.

با این دودلی و ترس و ندانستن، باز دلم تمنای وجودت را دارد. تحمل مالکیت تو توسط دیگری را ندارم؛ هرچند که دیدگانم از تو دور هستند اما می توانم بازدم نفس هایت را کنار گوشم هنگام سخن گفتن، حس کنم.

از همان بالایی می خواهم آینده ی ما را زندگی ای واحد که نیک بختی در آن موج میزند قرار دهد ولی اگر تو مال دیگری شدی، خواستار نیک بختی تو و صبر برای خودم هستم؛ هرچند که امیدوارم این روز سهم سرنوشتمان نباشد. این دعای ربنای رکعت دوم نماز های هفت گانه ام است که پس از غروب ها باز از سر گرفته شده است ، فقط بخاطر تو.

گپ و گفت دیشبم

دیشب با خواهرم حرف می زدم. حال و هوایت آسمانم را ابری کرده بود. با خواهرم می خندیدم و با او حرف میزدم اما هر چند مدت از او مر پرسیدم : چطوری؟

در آخر کلافه گفت: چرا اینقدر می پرسی چطوری؟

تو دلم گفتم حتما دوست دارم یکی هم از من بپرسد چطوری تا خودم را خالی کنم. خواهرم میان افکارم پا گذاشت.

او گفت: آدم فکر می کنه CD تو خش داره.

با ودم گفتم CD من خش نداره درست اما درعوض دلم بی نهایت غم رو توی خودش جا داده.

گاهی وقت ها

 

 

گاهی چشم هایمان منتظر تلنگری برای گریستن و دل هایمان بی تاب فرصتی برای درددل هستند. هرچند که این تلنگر را نشناسی و باور نداشته باشی و گوش شنوای درددلت آشنا با زبانت نباشد

عشق یعنی

 

 

 

عشق یعنی پاک ماندن در فساد 

آب ماندن در دمای انجماد 

در حقیقت عشق یعنی سادگی 

درکمال برترین افتادگی

چای داغ

 

 

چای مینوشیدم، یک باره دلتنگت شدم. بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد ... .

همه با تعجب نگاهم کردند!!! لبخند تلخی زدم و گفتم : چقدر داغ بود.

و واقعا داغ دوری  تو بر دلم، خیلی داغ بود ... .