شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

شبکه جهانی مستفیض نما

بیشتر نوشته های این بلاگ نوشته های شخصی نویسندگان است و لذا خواهشمند است در صورت کپی و استفاده از این مطالب منبع و نام نویسنده را ذکر کنید.

خیلی می ارزی...

کم کم یاد خواهی گرفت این را

که عشق تکیه کردن نیست

و رفاقت، اطمینان خاطر

و یاد می گیری هدیه ها معنی عهد و پیمان نمی دهند

کم کم یاد می گیری حتی نور خورشید می سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری

باید باغ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر باشی تا کسی برایت

 گل بیاورد

یاد می گیری که می توانی تحمل کنی که محکم باشی پای هر خداحافظی

یاد می گیری که خیلی می ارزی...

از پس هر گریه اخر خنده ایست

گفته بودند از پس هر گریه، اخر خنده ایست
 
این سخن بیهوده نیست
 
زندگی مجموعه ای از اشک و لبخند است
 
خنده ی شیرین فروردین
 
بازتاب گریه ی پر بار اسفند است

عکس های رمانتیک و زیبای بارانی  - www.jazzaab.ir

آدم ها و انسان ها...

هر آدمی انسان نیست!!!!!

وقتی آدم‌ها انسان می‌شوند، دیدن دارند!!

آدم‌ها زندگی می‌کنند… انسان‌ها زیبا زندگی می‌کنند!

آدم‌ها می‌شنوند… انسان‌ها گوش می‌دهند!

آدم‌ها می‌بینند… انسان‌ها عاشقانه نگاه می‌کنند!

آدم‌ها در فکر خودشان هستند… انسان‌ها به دیگران هم فکر می‌کنند!

آدم‌ها به نفس کشیدن فکر می‌کنند… انسان‌ها به استفاده از هر نفس!

آدم‌ها می‌خواهند شاد باشند… انسان‌ها می‌خواهند درست شادی کنند!

آدم‌ها اسم اشرف مخلوقات را دارند… انسان‌ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می‌دهند!

آدم‌ها انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند… انسان‌ها تغییر کردن را پذیرفته‌اند، تا انسان شدند!

آدم‌ها می‌توانند انسان شوند… انسان‌ها در ابتدا آدم بودند!

آدم‌ها… انسان‌ها…
آدم‌ها آدم‌اند… انسان‌ها انسان!

اما…

آدم‌ها و انسان‌ها هر دو انتخاب دارند…

اینکه آدم باشند یا انسان،

انتخاب با خودشان است!!!

 

فاصله ها...

مرجان سرخ

همیشه از فاصله ها گلایه داشتیم

شاید یادمان رفته که در مشق کودکی هم برای فهمیدن کلمات کمی فاصله لازم بود

 

اندیشه کن ولی نخند...

اندیشه کن‘ اما نخند!!

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید، ارباب. نخند!

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز از آدامسهایش نمی خری. نخند!

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ای کوتاه معطلت کند. نخند!

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده. نخند!


به دستان پدرت،
به جاروکردن مادرت،
به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،
به راننده ی چاق اتوبوس،
به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده ی آژانسی که گاهی مواقع چرت می زند،
به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند،
به مجری نیمه شب رادیو،
به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند،
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده،
به مسافری که سوار تاکسی می شود و بلند سلام می گوید،
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
به زنی که با کیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی
نخند ...

نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!

که هرگز نمیدانی آنها چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!

آدمهایی که هرکدام برای خود و خانواده شان همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند

بار می برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جار می زنند،

سرما و گرما می کشند،

و گاهی خجالت هم می کشند ..


انسانهای بزرگ، دو دل دارند؛

دلی که درد می کشد و پنهان است
و دلی که می خندد و آشکار است