ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
موضوع:برگ ریزان خزان
از بین فصل ها زمستان را به خاطر سرمای استخوان سوزش می پسندم ولی اکنون که در پاییز به سر می بریم هوای پاییزی چنان مرا در بر گرفته که حتی بارش باران نیز از گرفتگی روح خسته ام کم نمی کند. گویی پایانی برای این دلتنگی ها نیست،مادرم می گوید؛ ((تا وقتی که اولین باران پاییزی نبارد هوای دل همچنان گرفته می ماند))
اکنون که به شمار انگشت های یک دستم باران باریده ولی هنوز هم بند دلتنگی هایم گشوده نشده...
من با این دلتنگی ها غریبه ام ،جنسم جنس دلتنگی نیست،من دختر تابستان؛دیار سر سبزی طبیعت با این برگ های زرد و نارنجی چنان غریبه ام که هر روز دلم به هوای تابستان غرق باران می شود...طوری که حتی گاهی قطراتی از سیلاب بی نهایت قلبم از چشمانم راهی می یابند و قل می خورند بر روی گونه هایم.
این روز ها به قرمزی چشم هایم در آینه ،به ژولیدگی موهایم عادت کرده ام ،من این روز ها عادت کرده ام پریشان باشم ،پشت نقابی از خونسردی ،نقابی که اکثرا می شکند ، من هنوز فراموش نکرده ام غم فراق تابستان را ،تابستانی که وحشت دوباره تکرار نشدنش کابوس شب و روزم است.
تابستان دیار شوق و ذوق دیار شادی ها یادت گرامی!
اینک که برگ های پاییزی پارک های پر گل و چمنت را فرا گرفته ...
اینک که پاییز همچون پارچه ای نارنجی رنگ کم کم بر یادگاری هایت می افتند...دلم هوای باران بهاری کرده بهاری که نسیم تو داشته باشد.
کچه سگ
توله سگ
کلش خوبه
عالی بود
ای بابا چرا فحش میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟